-->
چند روز پیش یکی از تحلیلگران مسائل اقتصادی به نام مهدی موحدی بکنظر در مورد مطالعهای که اخیرا مرکز پژوهشهای مجلس منتشر کرده، صحبت کرده و بازتاب خوبی هم داشته و اگر دنبال کننده اخبار روز باشین، احتمالا به این خبر هم برخوردین. این پژوهش میگه که «تنها ۲ درصد از داوطلبان کنکور ...
یک دعای مشهور هست که از قدیم الایام به گوشم میرسید و مدتها بود که فراموش کرده بودم تا اینکه خودم تجربه کردم و بارها و بارها بهش رسیدم اما در پس ذهنم این جملات حاضر بودن. متن دعای آرامش این هست: «پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که ...
بعضی از ما شاید در بازهای از زندگیمون و یا به عنوان مرحلهای از زندگیمون، وارد یا درگیر رابطه عاطفی با جنس مکمل خودمون بشیم که این رابطه ممکنه خوب باشه یا بد باشه. امروز که داشتم اپیزود «دیر یا زود، رفتنیه» از پادکست این نقطهی حسین اورا رو گوش میدادم، حرف جالبی ...
ما نمیتونیم کنترل کنیم که چه اتفاقی میوفته اما میتونیم اثری که روی ما میذاره رو کنترل کنیم. این یک جمله شالوده رواقیگری هست. در حقیقت رواقیگری یا Stoicism یک فلسفه فکری هست که یک جورهایی به ما کمک میکنه که تحت تاثیر اتفاقات، محیط و شرایط نباشیم و خودمون رو کنترل کنیم. ...
چند سال پیش یادمه یک سری از بچههای وبلاگنویس بودن که به خاطر اینکه نمیتونستن موبایل داشته باشن (به هر دلیلی) و فقط حق استفاده از لپتاپ داشتن، روی آورده بودن به وبلاگنویسی و منتظر این بودن که اتفاق خاصی بیوفته تا بتونن از طریق موبایل وارد اینستاگرام و تلگرام و توییتر بشن. ...
یک سری روزهایی هست که حال انجام هیچ کاری رو نداریم. میریم به هر کاری دست میزنیم توی اونا شکست میخوریم یا ناراحت و سرزنش میشیم. اونجاست که دلت میخواد از این دنیا خارج بشی و به دنیای دیگهای سفر کنی. بعضی از ما میریم سراغ کتابهای داستانی، بعضیها سریال، فیلم، بازی و ...
تا حالا به وبلاگنویسها دقت کردین؟ اونهایی که واقعا و هنوز وبلاگ مینویسن؟ آدمهایی مثل علیرضا مجیدی یا جادی یا سوسن جعفری و همهی دوستانی که امروز میشناسیمشون. به نظرم وبلاگنویسهای واقعی کسایی هستن که از «نوشتن لذت میبرن». فارغ از اینکه مخاطب واکنشی نسبت به پست داشته باشه یا نه. یا زیاد ...
آدم وقتی به این عکسهای تبدیل شده نگاه میکنه، اول یک کمی جذاب هستن ولی به عمق ماجرا که فکر میکنی میبینی چقدر برای اونی که سالها برای ساخت یک همچین تصویری وقت میذاشته و ذوق و هنری داشته دردناکه اما چه میشه کرد آیا؟! پیشرفت نکنیم و غصهی مشکلات گذشتگان رو بخوریم؟ ...
قبلا که من خودم فیدخوان داشتم و یا وبلاگهایی که در بیان دنبال میکردم، عموما وبلاگهایی بودن با متنهای طولانی و قابل تامل ولی این روزها که از طریق پستینا وبلاگهای مختلفی از سرویسها و گوشه کنار وب رو میبینم و میخونم متوجه موضوعی شدم. نیاز به کوتاه نویسی، یک نیاز عمومی و ...
دلیل برای ناراحتی و مشکلات زندگی زیاده ولی میشنوین؟! داره صدای پای سال نو میاد، فردا شب قراره کل ایران سر و صدا بشه و آدمها با چراغهای آتشینشون به هم بگن که امسال داره تموم میشه، بیدار باشین و خوشحال باشین که داره سال نو میاد. زمستان تمام شده و طبیعت دوباره ...
چند روز پیش که در حال گشت و گذار در اینترنت بودم، توی یک کانال تلگرامی که برای حسین اورا هست و قبلا توی برک ۱۷ بهمن در موردش براتون گفتم و یک ویدیو از ایشون گذاشتم، به یک پستی بر خوردم که خیلی منو به فکر فرو برد و میخوام اینجا در ...
برک امروز اختصاص داره به بحث وبلاگنویسی چرا که پیرو پست قبلی یعنی برک ۸ اسفند در مورد یک پزشک صحبت کردم و مصاحبه علیرضا مجیدی رو هم که دیگه جایی پیدا نمیشه رو هم منتشر کردم و اینکه برای خود آقای مجیدی هم کامنت گذاشتم و خودشون هم اومدن اون پست رو ...
دیروز بعد مدتی دوباره برف اومد. این دومین برف امسال بود که یک کم نشست و هوا واقعا سرد بود. حتی نشستن در خانه هم پر از سرما بود چه برسه رفتن به ایوان یا بالکن. من برف رو شاید زیاد دوست دارم، البته فکر نکنم افراد زیادی باشن که از برف خوششون ...
من کتابهای فنی و مرتبط با رشتهی خودم رو بیشتر میخونم و سعی میکنم در کتابها دنبال راهکار و آموزش چیزی بگردم اما هستند کتابهایی که داستانی و رمان باشن و از خوندنشون لذت ببرم. وقتی کتابهای فنی رو میخونم اواسط کتاب دیگه به یک جور خستگی میرسم یعنی از یک جایی به ...
در کانال تلگرامی آسمانم ازتون در مورد انیمه پرسیدم چرا که خودم از دیدن بعضی از اونها واقعا لذت میبرم. یکی از اون انیمههایی که جذابیت خاصی برام داره، دکتر سنگ یا استون یا Dr. Stone هست که به موضوعات مرتبط با علوم میپردازه. یادمه دوران راهنمایی درسی داشتیم به اسم علوم که ...
تا حالا از این زاویه به کار پدر و مادر دقت کردین که بچهای به دنیا میارن و سالها ازش نگهداری میکنن، براش هزینه میکنن و در آخر ازش انتظار دارن که موفق بشه یا ازدواج کنه و نوههاشون رو ببینن و برن سر زندگیشون؟ من شاید بشه گفت خیلی به این موضوعات ...
احتمالا این چند روزه این اسم رو بارها شنیدید. دانشجوی ۱۹ سالهای که جانش رو برای از دست ندادن لپتاپش داد. پسری پر تلاش از خراسان جنوبی که در پایان اولین روز کارش که یک روز سخت و مهمی براش بود، برای دفاع از مالش کشته شد. من خودم به شخصه بارها از ...
بعضی مواقع توی زندگی شرایط فکری خیلی سخت میشه، عذاب آور میشه و به یک سری شرایطی میرسم که واقعا از زندگی خسته میشم. مثلا با خودم میگم باز هم همون اشتباه رو کردم، باز هم اعتماد کردم و باز هم همون شد، باز هم سفره دلم رو باز کردم و آخرش این ...
فکر کنم ۵ ماهی از آخرین بداهه برکی که نوشتم میگذره، توی این فکر بودم که اینطور بداهه نویسی چه کار جالبی بود: هر روز یا هر دو سه روز یک بار بداهه گزارشی از از افکار و اخبار و مباحثی که برام جالب بودن رو سریع و بی آرایش مینویسم و با ...
شما هم اینطور هستین که نوشتن توی وبلاگ براتون سخت شده باشه یا فقط من اینطور هستم؟! یک جورهایی این ذهنیت رو نسبت به وبلاگ دارم که پستی که منتشر میکنم باید طولانی باشه یا محتوای ارزشمند و خاصی داشته باشه تا ارزش انتشار رو داشته باشه یا با نگارش مناسب محیط ارزشمند ...
چند روزی میشه که از این اتفاق میگذره و میخوام در مورد حس و حال اون لحظات بگم. خانهی یکی از همسایههای من آتش گرفت، اون هم نه به خاطر سهل انگاری یا اشتباه فردی، به خاطر مشکل ماشینهای ایرانخودرو که یک ماشین پژو پارس که در پارکینگ خونه بوده، شروع به آتش ...
یک هفتهای میشه که گزارش عملکرد شرکت اسنپ در سال ۱۴۰۲ منتشر شده (که میتونین از این لینک مشاهده و همچنین دریافت کنین). در این گزارش ۲۱۷ صفحهای به موارد مختلفی از تخفیفها و حمایتها و کارهای عام المنفعه تا درآمدهای این شرکت صحبت شده اما یک نمودار برای من خیلی جالب و ...
این روزها مراسم عزاداری محرم در حال برگزاری هست و اگر به ده یا پانزده سال قبل برگردم تفاوتهای معناداری رو در مقایسه با این روزها میبینم. اون روزها اگر به زمان دستهروی و نوحهخوانی میرسید، تنها کودکان معدودی بودن که خارج از مسجد دیده میشدن و تقریبا همه به جز کسانی که ...
خیلی مواقع هست که میخوایم کلی حرف بزنیم ولی نمیشه. توی صفحهی اینستاگرام یا کانال تلگرامی و حتی با کسی هم حس گفتنش نیست. مثل اون حالی هست که دیگه حتی حال جنگل و رودخونه و دریا رو نداری و فقط دلت میخواد توی کویری باشی که تا افقش احساس تنهایی و آرامش ...
خیلی از مواقع برای دوستان وبلاگنویس من این سوال پیش اومده و از من میپرسیدن که یعنی بیان هم قرار هست به سرنوشت میهن بلاگ دچار بشه و یک دفعه اعلام کنن که قراره این سرویس وبلاگنویسی محبوب بین ما به زودی بسته بشه. از طرف شرکت بیان هم مدتهاست که بیانیه یا ...
چند وقتی هست که با نوشتن غریبه شدم اما چند وقتی هست که با خودم غریبه نشدم. خودم رو بیشتر شناختم. نیازها و اعماقم رو بیشتر و بیشتر کشف کردم و هر روز تناقضات بیشتری در خود مییابم. بذارین در مورد یکی از مکاشفاتم در گذشته براتون بگم. سالها پیش، سالها قبلتر از ...
کسی که مرا به خاطر خوبی هایم میخواهد؛ نمیخواهم ... کسی را میخواهم که با دانستن بدی هایم، باز هم مرا بخواهد! - «ارنستو ساباتو» - باور دارم که آدمها همیشه نیاز به دلیلی برای با هم بودن ندارن، اگر برای بودن با کسی به دنبال دلیلی هستین، اون فرد براتون هنوز معرفه ...
کسی که برای آینده خودش نقشه نداشته باشه، همیشه به گذشته خودش برمیگرده. - چرا انقدر به گذشته نگاه میکنیم، اون هم وقتی که دیگه گذشت و قرار نیست که به اون زمان برگردیم؟! میشه گفت مهمترین دلیلش اینه که هر بار تکرار میشه و ما برای حل کردنش، برنامه و نقشهای نداریم ...
احمقانهترین خواسته بشر این است که انتظار دارد با تکرار روشهای همیشگیاش به نتایج متفاوت برسد. - من از تجربه قبلیم دارم استفاده میکنم و نمیذارم دوباره تکرار بشه. این دفعه دیگه درستش میکنم. نمیشه، من اصلا بدشانسم. این مسیریه که بیشتر اوقات توی زندگی طی میشه. چندین بار تلاش کردم اما نشد، ...
نمیتوانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی، ولی میتوانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی! - گذشته پر از پشیمانیهاست، اما دیگه نمیشه برگشت و جلو اتفاق افتادن یا انجامش رو گرفت و همهی اینها زندگی ما رو تشکیل میدن. آغاز رو ما دیگه نمیتونیم تغییر ...
اولین تاثیر فقر، کشتنِ فکر است. یعنی اگر شما به اندازه کافی برای حیات خود پول نداشته باشید، برده بیاختیار پول خواهید شد! همان شرایطی که طبقه متوسط به آن "گذرانِ زندگی" میگویند. - خیلیها میگن پول همه چیز نیست و چقدر تو مادی گرا هستی و چنین چیزهایی، اما این حرفها رو ...
وابستگی یعنی میخواهمت، چون مفیدی. دلبستگی یعنی میخواهمت، حتی اگر مفید نباشی. به کسی که دوستش داری، دلبسته باش نه وابسته. - خیلی از مواقع ما معنای کلماتی که به کار میبریم یا حتی بهش فکر میکنیم رو نمیدونیم. نمیدونیم که الان در چه وضعیتی هستیم و یا به قول معروف چند چندیم ...
قوی بمان چون همه چیز بهتر خواهد شد! ممکن است امروز هوا طوفانی باشد ، اما تا ابد که باران نخواهد بارید ...! - بعضیها میگن زندگی همیشه دردسر و مشکلاته و من که خوشی ندیدم. چون که این آدمها بیشتر به نداشتههاشون فکر میکنن و کمتر به چیزهایی که دارن. متاسفانه زندگی ...
ترس، از ضعف داخل قلب افراد تغذیه میکنه - این ضعف میتونه زخمی قدیمی باشه، میتونه دانش کم و ندونستن باشه، میتونه از افکار محدود کننده بیاد و خیلی چیزای دیگه که در قلب ما ریشه کردن. اگر احساس ترس میکنیم، باید به دنبال ضعفهای درون قلبمون باشیم و اونها رو درست کنیم. ...
تنها دلیل آنکه اشخاص آنچه را که میخواهند، به دست نمیآوردند این است که بیشتر به آنچه نمیخواهند فکر میکنند - شاید این موضوع تکراری باشه اما اگر به افکار خودم دقت کنم، به اینکه وقتی چیزی میخوام، اول یاد موقعی میوفتم که نتونستم و نشد، در صورتی که اصلا نیازی به این ...
مهم نیست که راه چقدر دشوار است و در کتیبهی ما، چه مجازاتهایی رقم خورده است. من راهبر سرنوشت خویشم، من ناخدای روح خویشم. ـ تا به حال به ناخدا فکر کردین؟! فردی که میان دریاها و اقیانوسهایی که تا چشم کار میکنه، آب هست، راه خودشون رو پیدا میکنن. الان رو نمیگم، ...
سپیده که سربزند در این بیشهزار خزانزده، شاید دوباره گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوییدیم. پس به نام زندگی، هرگز مگو هرگز - «پل الوار» - این دو جمله حرفهای زیادی در خودشون دارن اما نکتهای که من میخوام در موردش صحبت کنم، مفهوم امید هست. زندگی بارها به ما چهره خشن ...
بارها شده که مخالفت کردم و با مخالفت روبهرو شدم و این جمله در این باره هست: «از یک مخالفت کوچک نهراسید، به خاطر داشته باشید که بادبادک موفقیت همواره در برابر باد مخالف اوج میگیرد، نه باد موافق!». جالبه، نه؟! بحث ترس اینجا هم ادامه داره. اگر واقعا به چیزی که میخوای ...
این دیگه جمله نیست اما پاراگراف قصار میشه اسمش رو گذاشت: «پیروان هم زمانی مایل به پیروی هستند که مطمئن باشند رهبر آنها دارای یک هدف اصلی و معین است و برای رسیدن به آن شهامت انجام هر کاری را دارد. حتی یک اسب متمرد هم اگر بداند که اسب سوارش یک هدف ...
جملهای که امروز من رو به خودش جذب کرد، در مورد ترس هست، «یک ذهن ایستا مکان مناسبی برای رشد و نمو ترس است». هیچ کاری نکردن رو اصلا نمیپسندم. حس راکد بودن و حرکت نکردن. وقتی توی یه حباب خودت رو محصور میکنی، ذهنت ایستا میشه. این ذهن چون راهی پیدا نمیکنه ...
از این به بعد میخوام در مورد جملات قصاری که برام جذاب بودن و در کتابها یا جاهای مختلف دیدم، صحبت کنم. به نظرم بعضی جملات باید بیشتر در موردشون حرف زد و بهشون فکر کرد. جملهی امروز من اینه: «تعقیب کسی که خیال فرار دارد، بیفایده هست». اول میخواستم از کتابی که ...
همیشه ماه تیر برای ما ماه خاصی بوده. از این نظر که آغاز فصل تابستان و از طرفی هم ماه کنکور هست. آخر هفتهی آینده برای خیلی از دوستان ما، اتفاق سرنوشتسازی میافته. لحظاتی سخت پر از استرس که معمولا خاطرات خوبی برای ما به جا نمیذارن، مگر اینکه آمادگی لازم و کافی ...
تا حالا به ماشینهایی که از کنارتون میگذرن دقت کردین؟ یک یا چند انسان که درون یک قالب به اسم خودرو، ماشین، پراید و ... در حال حرکت هستن. وقتی به این صحنه فکر میکنم، خودم رو میبینم. من مثل همان خودرو هستم، قالبی که در حال حرکتم و یک یا سری چیزهایی ...
مشغول خواندن کتاب قلعه حیوانات، ترجمه خانم زهرا آلوشی بود. کتاب ترجمهی روان و مناسبی داشت اما ویژگی جالب دیگری که کتاب داشت این بود که دوزبانه بود. به زبان اصلی کتاب کاری نداشتم و با زبان فارسی شروع کرده و پیش رفتم تا اینکه به قسمتی از داستان رسیدم که خوک پیر ...
وقتی که نگاهی از بالا به پایین نسبت به زندگی خودم میکنم، میبینم اون چیزی که میخواستم نشد. قبلا در مورد نگاه کودکانه من به آینه و تصور آینده صحبت کردم اما به غیر از تصور چهرهی آینده، به نکات ریز دیگری هم فکر کردم که به چشم نیومدن. چیزی مثل این که ...
به نظر من وبلاگ یک پایگاه هست، به این معنا که یک مکان امن برای انجام فعالیت و ارجاع میتونه باشه. حال این وبلاگ میتونه به صورت شخصی میزبانی بشه (مثل داشتن یک وردپرس روی یک هاست یا صفحه گیتهاب)، یا سرویسهایی مثل بیان یا بلاگر و در سادهترین شکل خودش، یک دفترچه ...
هر چیزی در این دنیا، دارای محدوده و ظرفیتی هست. بعضی از این محدودهها قابل مشاهده هستن و بعضی هم قابل مشاهده نیستن. به عنوان مثال ظرفیت معدهی انسان، که تا بی نهایت نمیتونین غذا بخورین و مشکلی پیش نیاد. مثال غیر قابل مشاهده هم میشه به تحمل و مدارای انسانها نسبت به ...
فقط یک روز از سال ۱۴۰۱ مانده و به نظرم زمان خوبیه برای جمعبندی این سالی که بر من گذشت. اما قبل از این که سراغ جمعبندی برم، میخوام در پیرو پست قبلی، بهبودهای محیط نوشتاریم رو ذکر کنم، شاید به درد شما هم خورد و به کمک هم قدمهای مهمی برای بهتر ...
از پست قبلی تا به الان قصد نوشتن در اینجا رو داشتم اما هر دفعه که میخواستم بنویسم، حس و حالش میرفت. میدونم که وبلاگنویسی به این چیزها نیست و خودم رو یک وبلاگنویس واقعی نمیدونم، اما به عنوان یک وبلاگنویس غیر حرفهای متوجه شدم که هر چقدر هم که حس و حال ...
قبل از اینجا، در بلاگفا، بلاگ اسکای و مکانهای آنلاین دیگهای که به یاد نمیارم، وبلاگنویسی میکردم. مینوشتم و بعد از مدتی رها میکردم و جای دیگری شروع میکردم. اما بعد مدتی تصمیم گرفتم در بلاگفا بمونم ( باید بگم که اون موقع بیان با دعوتنامه عضوگیری میکرد). حس خوب خانه آنلاین داشتن ...
ای کاش من جادی بودم. میدونم جادی بودن کار هر کسی نیست، اما خیلی زیباست. این که یک دفعه بریزن توی خونت و با وحشت تمام ابزارکهات رو بگیرن جمع کنن و خودت رو جلوی خانوادت دستگیر کنن و بندازن زندان و بازجویی بشی و آخرش اینطور بخندی؟! ... واقعا جادی بودن کار ...
این روزها دچار عارضهی غمهای خشمناک برای اوضاع کشورم شدم. دستانم خشک شدهاند از دردها، غمها و خشمها. خشم برای من درسی از زندگی هست که میگه: «حواست باشه، با خشم چیزی ساخته (تولید مفید) نمیشه، تنها یه چیزی خراب میشه»، پس سعی میکنم با خشم به اوضاع این روزهایمان نگاه نکنم، اما ...
سریال ارباب حلقهها هم بالاخره شروع شد. بعد از حدود ۴ سال از اعلام ساختش. چند ماه قبل از این که سریال پخش بشه، به کمک این کانال یوتیوب، داستانهای کتابش رو به صورت کلی گوش دادم. تقریبا سالهاست که کتابهای زبان اصلیش رو دانلود کردم و دارم اما هر بار که میخوام ...
کرونا بیماری موذی و عجیبی است. این بیماری طی یک شبانه روز بر من غالب شد و ناگهان احساس ضعف و خستگی خاصی کردم. سر و دقیقا مغزم به شدت شروع به درد گرفتن کرد. احساس عجیبی مثل این که کسی با چاقو در حال برش مغزم است و یا جرقههای ناگهانی برق ...
تا حالا شده حس کنین یه چیزی از درون داره شما رو غلغلک میده؟ این همون حسی هست که برای دیدن یک سریال یا فیلم یا مجموعهای دارم. و این محدود به فیلم و سریال و انیمه نمیشه، در حقیقت باید بگم، کار قشنگی برای انجام دادن داشته باشم. اما خب، این حس ...
تا حالا شده سوار اتوبوس یا مترو شده باشین و پیرمرد یا پیرزنی ایستاده و یا خانمی رو در قسمت مردانه ببینین و با خیال راحت به نشستن ادامه بدین؟ برای من که تقریبا هر روز سوار هم اتوبوس و هم مترو میشم، حس بسیار ناخوشایندی داره. احساس میکنم یه چیزی توی گلوم ...
آدمهای خوب و بد در هر شغل و زمینه ای پیدا میشن. زمین به دور خورشید میچرخه و فصلهای مختلفی رو به وجود میاره و زندگی هم بالا و پایین داره. این نظمها به پیش میرن، آدمها میمیرن و به دنیا میان اما این وسط اگر یکی اشتباه کنه چی؟ یک نفر چرخه ...
امروز که توی مترو بودم، مردی با موهای ژولیده و جو گندمی دیدم. این مرد من رو یاد گینتاما انداخت (هنوز دارم میبینم). خیلی چهره جالبی برام داشت و سعی میکردم جزئیات بیشتری از این فرد به دست بیارم. یک کوله پشتی و دوتا پلاستیک گوجه و طالبی دستش بود. از چهرش معلوم ...
شاید باورتون نشه، اما بالاخره تونستم انیمه گینتاما رو شروع کنم. سالها بود که از دیدن این انیمه امتناع میکردم، چرا که احساس به هم ریختگی و بی محتوایی نسبت به صحنههای مختلفی که ازش دیدم داشتم. در ضمن کاراکترهای مسخرهای هم داشت و در مجموع حدود ۴ سال بود که در این ...
چقدر دوست دارم حتی که شده یک خط هم اینجا بنویسم. سال نو رسید و حس نو نرسید. چقدر وبلاگنویسی حس زیبایی داره چرا که هر روز در رویای نوشتن پستی و گپ و گفتی با دوستان هستم. هر روز میخواهم با تمام دل بنویسم و افکار و ایدههام رو به اشتراک بذارم. ...
این روزها با این که هوا گرمتر شده، اما هنوز احساس سرما میکنم. مخصوصا روی انگشت پاهام احساس سوزش خاصی دارم. این احساس منو میبره به تابستان، زمانی که انقدر هوا گرمه، که دلم میخواد هیچ لباسی به تن نداشته باشم و از شدت عرق به یک جای خنک پناه ببرم. احساس سوزش ...
امروز باید بگم که حسابی حالم گرفته شد. میخواستم اسکریپتی برای بک آپ گرفتن از چندتا فولدر بنویسم که زمان اجرا چندتا از مهمترین فولدرهام رو حذف کردم. وقتی توی محیط شل چیزی رو حذف میکنین، به صورت عادی میشه گفت که باهاشون باید خداحافظی کنین و دیگه از طریق سیستمعاملتون نمیشه بازگردانیشون ...
امروز صبح که بیدار شدم، پشت پردهی پنجرهام صحنهی جالبی رو دیدم. ماشینهایی که یخ بسته بودن و برف روی اونها نشسته بود. زمین تقریبا سفید شده بود دریغ از این که من توی این فکر بودم که هوا همیشه یه شکله و همینطور خشک و یه شکله. بعضی مواقع چقد مغرور میشم، ...
این روزها زندگیم شده صبح ساعت ۴ بیدار شو، صبحانه بخور و زود باش به اتوبوس برس و برو سر کار. کار کن و ساعت ۴ برس خونه و یه چیزی بخور و یه کم به کارها برس و زودی بخواب که ساعت ۴ صبح فردا بیدار بشی. زندگی از رنگ و حس ...
وقتی برنامهای میریزم و از برنامههام هم جلو میوفتم حس خوبی بهم دست میده. اصلا برنامهریزی حس خوبی بهم میده. وقتی یه روز برنامهریزی نکنم این حس بهم دست میده که الانه وقتم تموم شده. درکی از این که چقدر زمان برای انجام کارهام دارم و این اطمینان که آیا به کارام میرسم ...
میدونم هر چیزی یه دلیلی داره اما هیچ وقت بهش فکر نمیکردم. تا حالا به این نقطه رسیدین ؟ نقطهای که اصلا فکرش رو نمیکردین اما شد. این مدت به شدت درگیر بودم، چه از نظر فکری و چه از نظر زمانی. زندگی مجردی مفهوم همکاری و تقسیم وظایف در خانواده رو برام ...
سوار مترو بودم که یک دفعه با خودم گفتم، «برم ببینم اصلا شرکت بیان کجاست». از قبل صفحهی شرکت گروه راهبرد بیان رو توی سایت رسمیو بررسی کرده بودم و حس و حال پیاده روی و ماجراجویی من هم فعال شد. به هر حال این شد که رفتم تا شرکتی که سالهاست از ...
هر جور که دارم حساب میکنم از رابط کاربری بیان لذت نمیبرم. این حس رو بیشتر از همه در صفحهی کوچیک موبایل تجربه میکنم و اصلا لذت خوندن رو از آدم میگیره. یاد سیر این روزهای دنیا به سمت بدتر شدن میوفتم که به جای این که بیایم و هر روز بهتر از ...
در این فکرم که چطور میشه یادداشت جمع کرد و به سریعترین و راحتترین راه یه برک بنویسم. مثلا یه وقتایی هست یه چیزی به ذهنم میاد که جالبه ... باید بیام روی مرورگر و تب وبلاگ و بیان و ایجاد مطلب یا مطلب قبلی رو باز کنم و این عملیات خسته کنندهای ...
می خوام بنویسم اما در قالب موضوعات و سبک نوشتاریم نمیگنجه. روزها پشت سر هم میگذره ولی دست و دلم به نوشتن نمیره. کمی که فکر کردم متوجه محدودیت های ذهنیم شدم و عملا زمان نوشتن رو بیهوده از دست میدم. وبلاگنویسی یه سبک زندگیه و باید کاری کنم. بعد مدتی فکر کردن ...